(برگرفته از نشریه تخصصی هنرهای تجسمی/ شماره 46/ دیماه 1402)
مهدی خانکه / پژوهشگر و استادیار گروه هنر اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی
یادداشت
1404/08/20
سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ (١)
پاک و منزّه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که گرداگردش را پربرکت ساختهایم برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم، چرا که او شنوا و بیناست.
(اسراء:1)
و خداوند شهر بیتالمقدس را برکت داد و مقدس گردانید به واسطه وجود پر گوهر مسجدالاقصی و انبیای راستینی که درونش ذکر خداوند باری گفتند و به مقام رسالت، مبشر و نذیرا (فتح:8) نایل آمدند و خلایق را به ذکر و عبادت خداوند هدایت فرمودند؛ مکه را مکرم گردانید و برکت بخشید، به واسطه مسجدالحرام و به برکت پیامبر رحمتی که آخرین بود در شمارُ نخستین بود، در منزلت؛ و مدینهالنبی را، شهر پیامبرش خواند و منور گردانید، به برکت وجود اهلالبیت که یطهرکم تطهیرا (احزاب: 33) بودند و عطر وجودشان، هنوز در کوچهپسکوچههای مدینه، شهر پیغمبر، جاریست؛ این، سنت جاریه الهی است که برکت میدهد، سرزمینها را و شهرها را، به واسطه گوهرهای مکنون در آنها و روشن میگرداند سرزمینها را به نور انسانهایی که آیینه منور شدهاند به نور الهی، که چه نیکو وعده داده است خداوند نورالسماوات والارض که هر که را خواهد «تعز من تشا» (آل عمران:26) و «إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ» (آل عمران:37) و اینگونه شهرها برکت مییابند از وجود انسانهایی که خداوند، عزت بخشیده بدون هیچ قید و شرطی.
بهراستی که همه حقایق در قرآن جاریست، «وَنَزَّلْنَا عَلَیْكَ الْكِتَابَ تِبْیَانًا لِكُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِینَ » (نحل:89) حضرت عالِمالاولیا امام محمد باقر(ع) در جامعیت قرآن چنین فرمودهاند: «خداوند آنچه را که امّت تا روز قیامت بدان احتیاج دارند، در قرآن آورده و براى رسولش بیان فرموده است.» (کلینی،ج 1 :59 ) از مهمترین گوهرهای وجودی قرآن، سنن الهی است، سنتهای قدسیای که در قالب حکمت در بطن قرآن جاری و عمدتا از زبان امام معصوم (ع) تبیین شدهاند. این سنن اگرچه در مفاهیم بنیادین معدود و انگشتشمارند ولیکن در قرآن کریم و از زبان ائمه معصومین علیهماالسلام، مصداقهای متعددی جهت تبیین و تحکیم یافتهاند. انسان با تبعیت از این سنتهای ماندگار، سعادت مییابد و در عین کامیابی حلال از لذایذ ممدوح دنیوی، اجر باقی اخروی نیز مییابد.
سنت «تعز من تشا و تذل من تشا»، از سنن جاری الهی است که هر زمان به راحتی در بطن هر اجتماعی قابل استخراج و استنتاج است؛ از شاعری عاشقپیشه گرفته که به اشارتی، ممدوح صفات عالیه علیعالی(ع) شد و شهریاری یافت، تا نگارگری فرشنشین که مصور عصر عاشورا گردید و عرشنشین شد.
استاد فرشچیان، تصویری ساخت بیبدیل، گویی تمام شعر محتشم را، شاید، نادیده و ناخوانده در وصف عصری چنین سنگین و غمگین، مرئی گردانید تا سوگمان تکمیل شود به عزایی به تصویر درآمده؛ چه غوغا تصویری است «عصر عاشورا» (تصویر1)، استاد، غمنامه اهل حرم را چگونه اینگونه به تصویر درآورده که دائم شعر محتشم را تداعی میکند:
اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو فریاد بر در حرم کبریا زدند
روحالامین نهاده به زانو سر حجاب تاریک شد زدیدن آن، چشم آفتاب
آری؛ اینگونه هنرمند در دل سنت تعز من تشا، شأن مییابد و همچون ستارهای، ماه مجلس میشود. در هر دورهای از مجرای این سنت الهی، همواره، هنرمندانی، قدر دیدهاند و در صدر نشستهاند، آنگونه که مکاتب نگارگری ایرانی، جدای از سنت مانوس و مرسومِ انتساب به پایتختها، در بر دارنده این ستارگان درخشان، هنرمندان بیبدیل هم بودهاند. همانگونه که مکتب هرات را بینام بهزاد نمیتوان به یاد آورد، مکتب اصفهان را نیز بینام رضای عباسی، متصور نمیتوان شد. هر دورهای مفاخری انگشتشمار از کلانتر اساتیدی را در دل خود جای داده است، تا همچون ستارگانی درخشان، هنر آن دوران را به آیندگان بنمایانند. از دیگر سو، تندادگی تام و تمام مفاخر طرح و نقش در طی تاریخ نگارگری ایرانی به دربار و مواهب دنیوی و اخروی آن، مدلل به دلایل فراوان اجتماعی و فرهنگی است که شاید اعظم آنها، ایجاد بستر مناسب خلق آثار سترگ و شهیر هنری توسط تنها مرجع اقتصادی - سیاسی زمان، یعنی دربار باشد.
از اینرو تا نیمههای حکومت شاه طهماسب، مصادف با نیمه قرن دهم هجری، دربار تنها مامن و مخزن دربردارنده نگارگران بود و از این رو هنرمندانی که مستقیم یا غیر مستقیم، از کسوت شاگردی این سرکلانتران درباری به شیوه استاد-شاگردی بهره میبردند، در بطن جامعه عزیز داشته میشدند.
از این رو در وهله نخست حضور سرکلانتران درباری، در پایتخت سیاسی در جوار دربار و غالبا در کتابخانه-کارگاه سلطنتی، شهر محل سکونت این اساتید، مرکز نشو و نمو مکتب میشده و کمکم نام مکتب نیز به نام پایتخت خوانده میشده است. در هر مکتب، به فراخوار شهور و شهود سرکلانترانی که در دربار مشغول خلق اثر هنری بودند، ارزش مادی و معنوی آثار تولیدی آن مکتب مشخص میشد. برای مثال، همچون بهزادی، مانیوار، در جوار جریر شاه اسماعیل، رحیل و روان است و چنان اجری عالمگیر یافته که مرتبهای یافته است که اینچنین امضایش پرشمار، جعل و بدل شده است.
بیشک جعل امضای اساتید بزرگ هر مکتب، در جهت کسب منفعت بیشتر از فروش آثار جعلی، به نام نامدار استاد بزرگ مکتب بوده است، از اینرو هم نقش مکتب به طور جامع در فزونییابی ارزش مادی و معنوی آثار تولیدی در دل مکتب (عمدتا همنام با پایتخت سیاسی) مهم است و هم اساتیدی که در دل مکتب به نام اساتید شاخص آن مکتب معرف حضور همگان قرار گرفتهاند، در ارزشگذاری آثار نگارگری آن مکتب نقش ایفا میکنند با مرور قیمت آثار فروختهشده تاریخی نگارگری، در سنوات گذشته، برای مثال نگارههای شاهنامه طهماسبی که برخی تحت هدایت و سرکلانتری سلطان محمد نقاش، در دل مکاتب تبریز دوم و قزوین خلق شدهاند، به قیمتهای باور نکردنی در حراجیها فروخته شده است، از آن جمله میتوان به فروش برگی از شاهنامه طهماسبی در حراج ساتبیز، در سال 1390 اشاره کرد که رکورددار فروش یک اثر هنری ایرانی با قیمت 4/7 میلیون پوند شد. اثر مذکور در دل مکاتب درخشان هنر ایران، مکاتب تبریز دوم و قزوین و زیر نظر و به قلم توانای نادره هنرمندان زمان، همچون سلطان محمد نقاش خلق شدهاند، این نمونه و نمونههای فراوان دیگر موید نقش متقابل و همافزای نقش مکتب و هنرمند در ارزشگذاری اثر نگارگری است.
در این بستر، مکتب با پیشقراولان خود در یک مبادله دوسربرد واقع میشده است، هم کیفیت کمنظیر و مثالزدنی آثار خلقشده هنرمندان در بستر مکتب(عمدتا پایتخت سیاسی) به آن شأن و مرتبت میبخشیده و هم مکتب، در قالب یک ساختار منسجم، ارزش آثار تولیدی نادره هنرمند مکتب را ارتقا میبخشیده است. نادره هنرمندانِ انگشتشماری که در طول تاریخ، در کسوت پیشقراول شکلگیری یک مکتب معرفی میشدهاند، کمکم پس از رشد و نزج مکتب، ارزش آثارشان فزونی مییافته است، از اینرو انتصاب هر هنرمندی، چه مستقیم و چه با واسطه، به این سرکلانتران بیبدیل، جایگاه اجتماعی و ارزش آثارشان را فزونی میبخشیده است. این سنت همواره یکی از عوامل ارزشگذاری آثار نگارگری هنرمندان در ادوار مختلف بوده است.
در طول تاریخ نگارگری ایران، همواره این تبادل و همافزایی هنرمندان و مکاتب همزمان و هم مکانشان، نقشی به سزا در ارزشگذاری قیمت آثار تولیدی هر مکتب داشته است تا جایی که برخی موارد اثری مربوط به هنرمندی نهچندان برجسته، به واسطه دارا بودن ویژگیهای شاخص مکتبی که اثر بر بستر آن خلق شده است و همچنین انتصاب هنرمند به یکی از پیشقراولان مکتب، ارزشی بالا یافته است. بنابراین کیفیت خلق اثر، نام و امضای هنرمند، انتصاب و شاگردی هنرمند به یکی از سرکلانتران مکتب و مکتبی که اثر بر بستر آن خلق شده است، در ارزشگذاری قیمت اثر هنری نقش بسزایی داشته است.
اینکه یک نگاره با کیفیت، توسط فلان هنرمند، شاگرد فلان استاد کلانتر که او نیز شاگرد فلان استاد سرکلانتر بوده است، که در تاریخ فلان بر بستر فلان مکتب (حامل و واصف ویژگیهای بارز مکتب مذکور) خلق شده، در ارزشگذاری یک اثر نگارگری بسیار موثر است.
با مرور سیر تحولات آثار نگارگری معاصر به ویژه در چهل سال گذشته، بیشک نقش استادی گرانقدر در شکلگیری، تبیین و نزج مکتبی معاصر در نگارگری ایران امروز، موسوم به مکتب تهران ( یا هر نام دیگری) ستودنی است. استاد محمود فرشچیان، درسآموخته از میرزا آقا امامی و عیسی خانبهادری در مدرسه هنرهای زیبای اصفهان درس هنر خواند و پس از سیر در موزههای شاخص غربی و رونگاری از آثار بزرگان هنر غرب، به سبکی شخصی در نگارگری ایرانی، همسو و همگام با تحولات روز هنر شد. مکتب برخاسته از سبک شخصی استاد فرشچیان، رویکردی جهانیتر، نسبت به مکاتب پیشین، همگام با رشد ارتباطات بینافرهنگی و بینالمللی یافته است، تا جایی که زبان تحسین منتقدان هنری بزرگ دنیا را در مورد آثارش گشوده است. از اینرو تلاشهای بیش از نیم قرن اخیر استاد جهت تبیین و ترویج هنر نگارگری، با محوریت مضامین قدسی تشیع، جایگاه استاد را به عنوان یکی از پیشقراولان مکتب نگارگری تهران، تثبیت و تایید کرده است. افزودن مضامین ناب تشیع، در قالبی نه این جهانی و قدسی، از مهمترین نقاط خالصهِ ممیزه آثار استاد است.
مکتب منتج از سبک شخصی استاد، بیپیرایه، با استعانت از آیات و روایات قدسی و گاهی شعری نفیس، مفاهیم را به زبان بصر جاری میگرداند و هر بینندهای را واقف به پیام قدسی خود، بدون هرگونه ارجاع تصویری مشخص، واضح و صورتگرایانه میگرداند. نگارههای استاد فرشچیان همچون تصور خیالی قدسیاند، همچون پرواز مرغ باغ ملکوت نه پای در بند حِصار حَصیر زمین دارند و نه سر بر آسمان جسیم دنیوی، بلکه رو به بالا دارند، در پی روایتی و واقعهای، ایستادهاند تا بال بگشایند به بالا، به اعلا علیین، از اینروست که فرشچیان تنها روایتگر قدسیان و ملکوتیان است.(تصویر 2)
تداوم گستره وجودی مشعشع استاد فرشچیان را بیشک در انگشتشمار شاگردانش، نمیتوان جست، زیرا خورشید تابان برافروخته هنر قدسی شیعی استاد، با واسطه و بیواسطه، روشنیبخش راهی است قدسی که هر ذوق سرشاری را همراه میگرداند.
از این رو هنرمندان بیشماری خود را وامدار استاد میدانند و البته که در فزونی بخشیدن به این نور کثیر نقشی بسزا داشتهاند ولیکن از مدخل نوشتار حاضر، لازم به ذکر است که شاگردانی ستارهگون، نقش مهمتری در تکثیر و ترویج مکتب استاد فرشچیان داشتهاند، اساتید شاخص و اثرگذاری همچون استاد مهرگان، استاد محمدباقر آقامیری ، استاد محمدعلی رجبی و دیگر اساتید بزرگ که نقشی بیبدیل در ترویج مکتب استاد فرشچیان داشتهاند.
با نگاهی دقیق به دوسالانههای نگارگری، جشنوارههای بینالمللی همچون جشنواره فجر، نمایشگاههای عرضه و فروش آثار نگارگری و حراجیهای بزرگ، طی نیم قرن گذشته، همواره نقش مکتب استاد فرشچیان و پیشقراولان و پیروان برجسته این مکتب و شاگردان این اساتید، در اختصاص بخش عمدهای از گردش مالی نگارگری و هنرهای وابسته به هنر کتابت پر رنگ و کتمان ناشدنی است. از اینرو در روزگار امروز تبیین و ترویج مکتب جاری نگارگری، در گردش اقتصادی هنر نگارگری، امری لازم و واجب است.
از طرفی با شناسایی مکتب نگارگری جاری و معرفی پیشقراولان و پیروان مکتب، در انسجامبخشی به چرخه فروش آثار نگارگری، میتوان ثباتی نسبی در چرخه اقتصادی هنر نگارگری ایجاد کرد. همچنین وابستگی و التزام به مکتب استاد فرشچیان به عنوان مکتبی جاری در روزگار ما و وفاداری به ویژگیهای بارز و مکنون این مکتب، در ارزشگذاری و قیمتیابی و نهایتا فروش آثار نگارگری، نقشی بیبدیل یافته است.
هرچند نوشتار حاضر تنها مطلعی کوتاه و ناکافی در پرداختن به چنین مکتبی زنده، پویا و پر ارزش است، ولیکن با توجه به نقشی که این مکتب در گردش مالی هنر نگارگری معاصر و در پی آن زنده ماندن این هنر شاخص و پرمایه، ایفا میکند، شایسته است تا بیشتر، علمیتر و دقیقتر به مکتب استاد فرشچیان، پیشقراولان و پیروان این مکتب زنده نگارگری پرداخته شود.

توضیح تصویر
محمود فرشچیان
عنوان اثر: عصر عاشورا
اکریلیک
تاریخ اثر: ۱۳۵۵
موزع آستان قدس رضوی