(برگرفته از نشریه تخصصی هنرای تجسمی/ شماره 46/ دی‌ماه 1402)

جلوگیری حرکت هنر
از انسانیت به اقتصاد

شهاب شاه‌پرویزی / کارشناس و منتقد هنرهای تجسمی

یادداشت

1404/01/12

واژه‌ «هنر» واژه‌ای از پارسی کهن است و اشاره به مفهوم انسان کامل دارد. با دقت بر این بار معنایی می‌توان به این امر اشاره کرد که ایرانیان از آغاز، به هنر، نوعی نگاه ماورائی و تقدس‌یافته داشته‌اند. این نگاه به ماهیت هنر، در گستره دیرباز جهانی و قبل از رنسانس، همچنان پایدار مانده و پس از آن، به مرور از قدسیت آن کاسته شده و به این جهانی بودنش افزوده شد.

هنرمندانی چون «مانی» از جایگاه اعجازآورانه‌ خود در خلق اثر هنری ماورائی، به بیان‌کنندگان مفاهیم دینی در پیکره‌های اماکن مقدس تقلیل یافتند. پس از آن نیز این سیر نزولی ادامه یافت تا جایی که یک هنرمند به مثابه دارایی یک فئودال یا نهایتاً یک دربار مبدل شد و به اصطلاح، آب باریکه‌ای برای امرار معاش به او تعلق می‌گرفت و چه تلخ گاهی اربابان، هنرمندان خویش را به یکدیگر هبه یا اجاره می‌دادند.

به هر روی پس از آنکه هنرمند توانست به استقلال نسبی و دوره ‌گذار از این ناخوشایندی دست یابد. به اثر او چون یک کالا نگاه شد؛ کالایی در تصرف طبقه برخوردار. هنر در قرون متمادی چون کالایی تجملی برای نمود برترین بودن اغنیای جوامع بر یکدیگر قلمداد شد.

با کمرنگ شدن استبدادهای حکمرانی، توزیع قدرت سیاسی و احداث مدارس هنری، عمومیت بهره بردن از هنر، پررنگ شد. طبقات بورژوا یا متوسط جوامع نیز بخت آن را یافتند تا به عنوان مخاطبان آثار هنری لحاظ نشوند. این مسأله با اهمیت رشد فرهنگی در اِلمان‌های سیاسی همسو و لزوم ایجاد بازاری برای هنر احساس شد.

فرآیند بازاری شدن و دادوستد در هنر، موجبات آن را فراهم کرد که اقتصاد به حوزه هنر ورود کرده و امروزه دانش «اقتصاد هنر» به مطالعه روند خلق، معرفی، واسطه‌گری، فروش و سرمایه‌گذاری در هنر بپردازد و به درآمدزایی هنرمند، شناساندن اثر هنری و ترویج هنر در جامعه یاری رساند. اقتصاد هنر به عنوان حوزه‌ای نوپا در علم اقتصاد شناخته می‌شود و ممکن است بر همین پایه مشکلاتی در راه ارزیابی و مدل‌های ارائه شد آن در باب هنر وجود داشته باشد.

اگر بپذیریم که هنر پایستگی خود را از پول کسب می‌کند و ابقای آن در گرو دادوستدهای مالی است، پس ناگزیر از آنیم که آن را به عنوان یک کالا در نظر بگیریم و با الگوهای اقتصادی، پیرامون آن به تحلیل بپردازیم.مشکل اینجاست که هنر امری استثنا در این باب است و از مدل‌های مرسوم و مألوف اقتصادی در زمینه عرضه و تقاضا پیروی نمی‌کند. به عبارتی، ظرف نظرات اقتصادی پیرامون هنر، ناچیز است. هنر به مثابه کالا، تمایزی با سایر کالاها دارد و آن، منحصربه‌فرد بودن و تولیدکننده ‌آن است.

ظهور مدرنیسم آغازگر مباحث اقتصاد هنر بود و پس از آن، بازار الیگوپولیستی هنر مورد توجه اهل اقتصاد واقع شد. در اواخر دهه 60 میلادی فروش هنر رونق یافت و نگاه سرمایه‌گذارانه به هنر مورد توجه قرار گرفت.

در چند سال اخیر نیز در ایران به اقتصاد هنر توجه شده و بررسی‌هایی در این باب انجام شده است. با توجه به الگوی «آنجلا وتسه» که معتقد است آثار هنری و جریانات وابسته به آن، همانند هر کالای اقتصادی دیگر در سیر چهار مرحله‌ای معرفی، رشد، بلوغ و افول قرار خواهند گرفت. می‌توان گفت که در اواخر دهه 40 شمسی، اندیشیدن به درآمدزایی هنر در ایران به امری مقبول مبدل شد. پس از افزایش قیمت نفت، بودجه هنر طی 15 سال با افزایش 125درصدی روبه‌رو شد و توجه سیاستگذاری‌های راهبردی آن دوران؛ طبقه برخوردار به سوی بازار اقتصادی هنر سوق داده شد و آثار همسو با سیاست‌های دولت پهلوی دوم و همچنین آثار ناهمسو با آن مورد استقبال واقع شدند.

التزام حکومت به نظام‌مندسازی بازار هنر ایران نیز موجب شد گالری‌های عدیده‌ای در ایران گشایش یابند. در این راستا بود که کمابیش جریان‌های هنری نیز در ایران شکل گرفتند و موضع‌گیری‌های گوناگونی در باب اقتصاد هنرِ آن دوره مطرح شد، اما اقتصاد هنر با تعریف مشخص امروزی آن، همانگونه که ذکر شد، عمری کوتاه در ایران دارد و از دهه70 شمسی قبل‌تر نمی‌رود.

در کنار مطرح شدن هنر در جایگاه بازار، آسیب‌شناسی این بازار در اقتصاد هنر مطرح شد. همان‌گونه که حضور سرمایه برای بازار هنر ضروری و غیرقابل کتمان است، حکمرانی بازار اقتصادی به خلق هنر و تباه‌گری آن نیز همینگونه است. هنگامی که مجموعه‌داران و دیلرها به عنوان لیدرهایی مطرح می‌شوند که هنرمند را به خلق اثری درخور سلیقه بازار متمایل می‌کنند و رسانه‌ها به جای آنکه مرجعیت هدایت به سوی هنر راستین را در دستور کار خود قرار دهند، به صرفه اقتصادی خود می‌اندیشند. به گفته «الی برود»، استقلال‌زدایی از هنرمند و خنثی شدن حرکت رشد جامعه از کانال هنر به وجود می‌آید.

این امر زمانی رخ می‌دهد که سیاست حکمران کشور نتواند بسترسازی مؤثری برای هنرمندان خود داشته باشد و منشاء هنر را از انسانیت به اقتصاد صرف تقلیل دهد. سیاست حکمران باید به تحول‌گری هنر توجه کافی داشته باشد وگرنه تاریخ تکرار خواهد شد و هنرمند به جایگاه تقلیل‌یافته خود در دوران قبل رنسانسی باز خواهد گشت. نگاه درست به اقتصاد هنر و رشد کارشناسان ورزیده در این حوزه می‌تواند میراث بزرگی برای آینده هنر جوامع باشد.

 

توضیح تصویر

ابوالقاسم سعیدی

عنوان اثر : بدون‌عنوان

امضاء: «A Saidi» (پایین راست)

رنگ‌روغن روی بوم

دو‌لته‌ای، هر لت ۹۱×۱۸۵ ، در مجموع ۱۸۲×۱۸۵ سانتیمتر

تاریخ اثر: اواخر دهه ۱۳۹۰

برآورد قیمت: ۷۰۰۰۰ - ۶۰۰۰۰ میلیون ریال

قیمت فروش: ۷۴,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال

حراج هنر مدرن و معاصر ایران - تیر ۱۴۰۲